شاهین نجفی میگه :
حالم این روزا خال خوبی نیست ، مثل حال عقاب بی پرواز
شکل حال ژکوند بی لبخند ، مثل احوال تار بی شهناز
دود میشه کلمبیا هر روز ، بین نخ های پاکت کِنتَم
سقط میشه ترانه ای هر شب ، توی گیلاس سبز اَبسنتم
من سفر کردم از ترانه شدن ، کوچ کردم به سرزمین سکوت
با گذرنامه ای که رو جلدش ، جای ایران نوشته بود لی لی پوت
جَک رو با لوبیای سحر آمیز ، کاشتن توی خاک ناباور
پیچک سبزشون به ابرا رسید ، تا چه غولی پایین بیاد آخر
شعبده بازی تو لباس سفید ، دلقکی با کلاه شیپوری
یه رابین هود سر به راه شده ، یه گوریلِ بنفشِ انگوری