پلاک سیزدهم

جایی برای گفتن دلتنگی ها

پلاک سیزدهم

جایی برای گفتن دلتنگی ها

دل نوشته (38)

یه جمله خوندم عجیب خفن بود :

میگه « مشق ننوشته که غلط نداره »

تجربه کن دوست من ، تجربه کن

دل نوشته (37)

زندگی هم جالبه

بهت اجازه نمیده همه چیز رو باهم داشته باشی

اما اگه همه چیز رو باهم از دست بدی اشکالی نداره...

دل نوشته (36)

تو خیلی چیزها رو نمی دونی

تو نمی دونی چقدر یواشکی نگاهت کردم

تو نمی دونی چقدر شبا قبل از خواب بهت فکر کردم

تو نمی دونی وقتی ازم دور بودی چقدر نگرانت می شدم و دل تنگ

تو نمی دونی چقدر دوست داشتنت توی قلبم ریشه کرده

تو نمی دونی چقدر عزیزترینی برام

دفتر شعر (19)

روزها قاتلمن

غیر از جمعه که خون ریزتره

حال و روزم جمعه ها

از خود جمعه غم انگیز تره



دفتر خاطرات من (4)

نشد دیگه.

یه چیزهایی توی زندگی نمیشه.

نگفتم بهش.

خیلی چیزها باعث شد نگم.

مهمترین شون وضعیت مالی من و رابطه و رفاقت من و برادرش بود.

در نهایت من و خودم تصمیم گرفتیم که این موضوع رو سعی کنیم که فراموش کنیم.

و چقدر سخته ، بعد از این همه مدت ، برگردی به زندگی و روزمرگی های گذشته.

اونم توی شرکتی که هر طرف میری ، میبینی باهاش خاطره داری و یاد اون میوفتی.

چیکار میشه کرد؟

نه می تونی فرار کنی ، نه خودت رو بزنی به اون راه که انگار نه انکار....

بگذریم.

سه ماه کار عقب افتاده دارم.

دیدی بعضی وقتا ده تا کار داری ، نمی دونی از کجا شروع کنی؟

الان اون شکلی هستم.

توی زندگی تون برنامه ریزی داشته باشید. من داشتم. برای تک تک روزهام.

یه فایل اکسل درست کرده بودم و هدف ها و برنامه هام رو روز به روز و ماه به ماه نوشته بودم.

اما یهو اتفاقاتی میوفته که اینطوری میشه دیگه