پلاک سیزدهم

جایی برای گفتن دلتنگی ها

پلاک سیزدهم

جایی برای گفتن دلتنگی ها

دفتر شعر (14)

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت

آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت


خواستم نوح شوم ، موج غمت غرقم کرد

کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت


در قنوتم ز خدا «عقل» طلب می کردم

«عشق» اما خبر از گوشه محراب گرفت


نتوانست فراموش کند مستی را

هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت


کی به انداختن سنگ پیاپی در آب

ماه را می شود از حافظه آب گرفت؟



دفتر شعر (13)

خاطرات رفته را چون خواب می بینم ولی

کاش در جایی بجز کابوس خود می زیستم


در مقامات تحیر جای استدلال نیست

عقل می خواهد که من هرگز نفهمم چیستم


آسیابی در مسیر رود عمرم ، صبر کن

روزی از تکرار این بیهودگی می ایستم ....


دفتر شعر( سیزده )

دفتر شعر (12)

سرت را که به سمت آسمان بلند می کنی

عارفانی که دنیا را

بوسیده اند و کنار گذاشته اند

به سخت ترین امتحان خود ، می رسند

گردنی

که نه می توانند ببوسند

نه کنار بگذارند


اما من پاسخ این امتحان را می دانم

می بوسم و کنار نمی گذارم

کاری که

خدا

هنوز

آرزویش را دارد

دفتر شعر (11)

بوسیدمت که ببینم چه می شود

با بوسه های تو دینم چه می شود


بوسیدمت که ببینم زمان عشق

تکلیف شک و یقینم چه می شود


این پل که بین مجاز و حقیقت است

در آسمان و زمینم چه می شود


با دست عقل که چیزی نمی شود

پای دلم بنشینم چه می شود؟


دین در اصول ، به تقلید ، گفته : نه

تحقیق در تو ، ببینم چه می شود؟


آخر ، خدا که بپرسد تو کیستی؟

می گویمش که همینم ، چه می شود؟



پلاک سیزده

دفتر شعر (10)

سینه ام دکان عطاری ست دردت چیست؟

شنبلیله ، رازیانه ، شاهی و گشنیز


اهل آویشن ، نبیذ سرخ شور انگیز

سینه ام دکان عطاری ست دردت چیست؟


تو اگر جسمت بهاران است اما جان تو پاییز

عازم مسجد سلیمانی ولیکن می رسی تبریز


عاشقی تو

عاشقی تو

من برای عاشق بی کس

من برای عاشق بی چیز


راه رفتن ، گریه کردن زیر باران می کنم تجویز


نازبوها ، بوی نعنا ، بوی یاس

پیرهن چاکی ، در آمیدن لباس


سینه ام دکان عطاری ست ، درد چیست؟